مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت نود و ششم
جناب آقا مصطفی بابویه که سلام برِت از شهید محمد بروجردی یاد کردی در دو پست باارزش در ذمّ و مذمّت جاهطلبی و دنیازدگی و رفتار فریبنده. با تشکر بیکران از تو، کمی سراغ محمد بروجردی بروم. آن رادمردِ عارف والِه زادهی ۱۳۳۳ روستای "درهگرگ" بروجرد از مبارزین نخستین گروه توحیدی صف بود علیهی سلطنت بیدود و دومان پهلوی آلاشتی. مسئول جان امام خمینی رحمت الله بود در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ حین بازگشت به ایران. افتخارم این است زمانی که اولین اعزاممان به جبهه رفتیم او فرمانده قرارگاه حمزه سید الشهداء س بود که البته آن سال ازو شناخت اندک هم نداشتیم. همان اعزام ما هم آن مرد بزرگ از مؤسِسان سپاه پاسداران (که به علت نرمترین برخورد با مردم کرسدتان لقب مسیح کردستان گرفت) در خرداد ۱۳۶۲ توی مسیر مهاباد به نقده ضدانقلاب کومله یا دموکرات به سوی او شلیک کردند و با رفتن ماشین روی مین به شهادت رسیدند. زندگی و سرگذشت این مرد کمنظیر واقعاً خواندنیست. من درین صحن چند باری ازو سخن گفتم و یکی از مُریدان اویم. بگذرم. دامنه.
سید موسی صباغ: سلام آقا ابراهیم استفاده کردم از نقد شما بر پدر سالاری ت حداد. چون ازم خواستید در این متنت نظر دهم چشم. جهت تکثیر درخت روش هایی مختلفی است. اما استفاده از قلمه و پاجوش از همون درخت استفاده میشود. اما بهترین راه تکثیر که بازدهی و مرغوبیت بیشتری بدنبال دارد پیوند است (شکمی ، پوستی، اسکنه ایی ، خواباندن و.) که با انتخاب پیوندک بر روی پایه های ( درختان ) گوناگون ، نهال جدیدی نمو میکند. منظورتان در این متن (قلمه) پیوند است. اما قلمه روشی به غیر از پیوندن زدن است کشکولی : خوب شد حداد بجای پاجوش ، از روش خوابانیدن استفاده نکرد.
دامنه: میآم همین حالا پای جواب. آق سید موسی صباغ دارابی سلام. اول یک کشکولی بگویم: این صحن گاه مجبورم علاوه بر اسم اعضا، فامیلی آنها را هم بگویم. چون چندین عضو اسمهای یکجوری دارند. مثلاً مصطفی. که باید بگویم: کدام مصطفی؟ مصطفی بابویه؟ یا مصطفی دارابکلایی. اما جالب روی نام خودت این است. هم سید، هم موسی، هم صباغ، هم دارابی. هر چهار پارهی اسمتان با عضو دیگر مو نمیزند. او کسی نیست جز سید موسی صباغ دارابی که مجبورم برای وی بنویسم: مُرسمی. بگذرم. به هر دو سید موسی صباغ درین صحن سلام و ارادت دارم. اما بعد؛ ۱. از کشکولی آخر کلامت خندیدم. خیلی هم خندیدم. ۲. چه میدونم من پیوند چیه؟ قلمِه چیه؟ جوش چیه؟ پاجوش چیه؟ پاسوز چیه؟!!! من فقط میدانم پای چنار، انجیردار، آلبالو حسابی و بهوفور پاجوش در میآد. حالا درس شما شرکت کردیم فهمیدیم خوابان چیه! آقا بهره بردیم. آن روز سرِ باغ هم عملی و به سبک مشاهدهای ازت آموختیم تکثیر درخت به سبک بُطری چیست. ت در جناحهای ایران هم این جور معلومه ازین جور تکثیرها پر شده است! مرحوم مش قنبرعمو خدابیامرز ببخیل که فامیل ما بود و رفیق و همسُفره با مرحوم پدرم. روزی برای حیاط منزل من در محل، تِشتَپّه قلم کرد! ولی میناب از آب درآمد!
این آیندهدار
شخصاً به آیت الله علیرضا اعرافی احترام میگذارم. اینک هم در اوج حرکات مفتضحانهی براندازان و وابستگان به آمریکا و اروپا در تحریم انتخابات ۱۱ اسفند، شایسته بود که این مرد پارسا و دانا، نفر نخست خبرگان تهران شود؛ و شد. او از کسانی هست که در آیندهی انقلاب به نظرم به جایگاه بالایی خواهد رسید. اهل میبد است. پخته در علوم حوزه و پسندیده در اخلاق و تواضع. شاید آن روزها که دفتر همکاری حوزه و دانشگاه» را هدایت میکرد، شاکلهی شخصیتیاش شکل گرفته. من از کردار این بافضل و فروتن خوشم میآید. او چهرهی وجیه حوزه و نظام است. نیاز نیست بگویم از کجا به کجا تکامل یافته، لابد کنجکاوان خود میکاوند و بزرگواران هم ایشان را نه فقط میشناسند حتی ممکن است با این شخصیت بزرگ و عالِم، همکاری هم داشته یا دارند. من برای این آیندهدار از صمیم دلم دعا میکنم و تا اینک به او علاقمند ماندهام؛ مگر آن که مناصب، مقام، مقامات، و خدای ناکرده نفوذیان باعث شوند، ازین رفتار و گفتار و اخلاق و افکار خود بیرون افتد. ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ، دامنه.
رأینیاوردنِ مجلس یازدهایها؛ چرا؟ واقعا" چرا؟
سلسله بحث مسائل روز توسط دامنه
سؤال اصلی تحلیلم این است با آن که رهبر معظم مجلس یازدهایها را "انقلابی" خوانده بودند چرا پس فقط ۱۰۳ نفر از میان آنان توانستند رأی مردم حوزهی انتخابیهی خود را مجدداً برای انتخابات مجلس دوازدهم کسب و دشت کنند؟ من میخواهم به این سؤالم پاسخ بجویم. پاسخ من این است:
بی هیچ شکی "انقلابی" خواندنِ نمایندگان مجلس یازدهم توسط رهبر معظم، یک امتیاز محسوب میشد. حالا چه از سر توصیف، چه از روی تشویق بیان کرده باشند، اما اصل تعبیر "انقلابی" از زبان رهبری برای هر یک از نمایندهها، یک شاخص و برجستگی میتوانست حساب آید. اما از میان ۲۹۰ نفر وکیل یازدهم، فقط یک سومشان یعنی ۱۰۳ نفر مورد وثوق مجدد مردم ماندند و رأی دوباره گرفتند. این نشان میدهد "انقلابی" بودنشان در طی ۴ سال، اندک اندک یا یکباره مورد تردید مردم قرار گرفت و نمرهی رد گرفتند و خود آنان از طبع انقلابی فروکش کردند و دچار تب گردیده بودند!
اگر فرض بالا صحیح نباشد میتوان این فرض را مطرح کرد مردم اساساً تنوعطلب هستند و دوست دارند هر بار چهرهی جدیدی را رو کنند، زیرا در طبایع مردم، هر چیزی نو معمولاً برای کهنه یک رقیب بالقوه است.
حتی اگر فرض دوم را هم نادیده بگیریم یا آن را با فرضیهی جایگزین، پوچ کنیم میتوانیم به این فرض بعدی برسیم در حالی که نمایندگان یازدهم مشغول کار و تلاش و وظیفهشناسی خود بودند، رقیبان به عنوان نامزدهای خاموش طی این ۴ سال، به صورت حرفهای یا دَم این و آن را دیدن، موقعیت خود را میان مردم تحکیم کردند و پای یازدهایها را بهآسانی یا انواع روشهای رأی جمعکنی، خالی ساختند.
بریم روی فرض چهارم. یعنی مردم به انقلابیبودن یا انقلابیماندن آنان شک کردند و ترجیح دادند رأی اعتماد پیشین خود را از آنان از روی لَج و اراده بازپس بگیرند و قدرت مجدد را ازیشان سلب کنند. یا شاید این افراد از همان ابتدا هم، توصیف رهبری معظم استحقاقشان نبوده است و راحت صندلی قدرت را از دست دادند.
اینک فرض پنجم را میگویم: اگر این چهار فرض پوچ شود، فرض پنجم میآید وسط که اساساً معیار رأی مردم در هر حوزهی انتخابیه به یک نحو خاص دگرگون شد. مثلاً وقتی آقای زارعی کیاپی رأی را میبازد نشان ازین نمیدهد این فرد از چشم ملت از آن رو افتاده است که مثلاً فرضاً ماست خود را کیسه میکرده است و یا از ارزشهای انقلابی خالی گردیده است؛ بلکه شاخص رأی مردم ازین معیارها به مطالبههای نوتر یا مادیتر یا علمیتر یا فرد نافذتر یا گرایش گریز از ت تغییر نموده باشد. من فرض کردم، فرض هم معنییی غیر از تطبیق دارد. برگردم به سرعنوان تحلیلم: رأینیاوردنِ مجلس یازدهایها؛ چرا؟ واقعا" چرا؟» من پنج فرض را مطرح و باز کردم. از ادامهی فرضهای دیگر عبور میکنم. ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ ، قم. دامنه.
امیر رمضانی: درود جناب دامنه . صرف نظر از تعریف و تمجید مقام رهبری از مجلس یازدهم که ناشی از تشویق و توصیف بوده استم. مجلس یازده در چند مرحله سوهان روح مردمان شد . آنچه رسانه ایی شد را در اینجا میآورم . جهت تنویر افکار بدون حب و بغض . اول . در قضییه اتومبیل و وارادات و ساخت و فروش و ثبت نام اتومبیل های داخلی دوم . در قضییه لایحه ی حجاب و عفاف سوم . در قضییه ی شورش رسانه ای ۱۴۰۱ . چهارم . در قضییه بورس و دخالت های بیجا و نابجای بعضی ازاعضا تاثیر گذار در کمیسیون های تخصصی مجلس .پنجم . در بکار گیری بستگان و فامیلان خودشان در نهادهای تحت نظارت .ششم . در دوجلسه گرفتن سکه و اتومبیل در موقع رای اعتماد تا جایی که رسانه ایی شد .هفتم . دو مرحله بستگان رئیس مجلس تا مرحله ی شورش داخلی کارهای بسیار ناشایست انجام داده و مردم بخصوص نیروهای حامی خودشان را نا امید کرده و بخشی از صندوق آرا را خالی کردند .هشتم . داستان انواع وام بانکی به ازدواج و فرزند آوری و اشتغال نه بانکها تمکین کردن و نه مجلس آن قدرت اام آور داشت برای پرداخت و نه دولت منابعی برای پرداخت داشت و یا تعریف کرد . نهم . نمایندگانی که برای مو کلین و شرکتهای دیگر با واسطه وام تهیه کرده و خودشان بعنوان واسطه مبلغ کلانی از آن وام یا بخشی از یهام شرکت را بالا کشیدند . دهم . نمایندگانی که کار غیر قانونی انجام داده کارشان رسانه ایی شده بدون اینکه از مردم عذر خواهی کنند البته اگر خوب نگاه کنیم نمایندگانی که در این حوزه ها بنفع خویش یا یاران و مافیای صنف مورد نظر سماجت یا طرفدازی کردند هیچ کدام رای نگرفتند.
قاسم ملایی به دامنه :سلام استاد و مدیرمحترم. علت اصلی رای نیاوردن فاصله گرفتن از مردم بود وقتی نماینده ای دوران تبلیغات آمد درروستای ما و حرفهای آنچنانی زدورفت بعدچهارسال دوباره آمد موقع سخنرانی حتی اجازه پرسش پاسخ نداد مردم چطور به آنها رای بدهند.
امیرجناب سلام. امرو من تماموقت در مدرسه حیاط دله، دَوِسّه! هسمه. دارم متنت را مطالعه و فکر میکنم. میآم برای پاسخ و نظرم. ممنونم.
جناب حاج قاسم ملایی سلام مجدد. ۱. چند چند تا قاسم درین صحن داریم، پس مجبورم فامیلی را درج کنم، هر چند دوست دارم از سرِ صمیمت همه را با همان اسم فقط صدا کنم، اما برای معلومشدن کدام قاسم، پوزش میخواهم فامیلی را هم مینویسم که اگر کسی نداند، انگار از همدیگر دوریم. پس قاسم بریم روی جواب ۲. من اگر قابل باشم که خودم را مثلاً تحلیلگر !!! بدانم، باید عرض کنم در مقام تحلیلگر همیشه تلاشم این است از اصل مسئله پردازش ارائه دهم. ۳. این نگاه شما نشان از این میدهد از نزدیک این شخص را مورد ارزیابی و سپس به گردآوری اطلاعات، داوری کردید. مورد توجهی من قرار گرفت نظرت. ۴. من آقای منصورعلی زارعی کیاپی را نه میشناسم و نه حتی یک بار برخورد داشتم. البته آقامجتبی زارعی که تهران کاندیدا شد در لیست پایداری از رفیقان من است و در دانشگاه تهران با هم بودیم از سال ۱۳۷۱ که نمیدانم بردارش است یا پسرعموش. مجتبی هم رأی نیاورد به دور دوم رفت. البته من با مجتبی همنظری ندارم اما رفیقیم. ۵. تغییر روحیه یکی از آفات افراد پس از کسب صندلی است. این صندلی میتواند هم ت باشد هم مدیریت. حتی تریبون نمازجمعه. از قاسم دوست محترمم ممنونم که مرا مطلع کرد.
امیرجناب سلام. روی هر ۱۰ تا علت که مرقوم فرمودید میشود واقعاً ساعتها بحث کرد و حتی یک پروژهی آسیبشناسی حساب کرد. آن نکتهی حاج قاسم ملایی هم نشان ازین دارد که مردم رو برگرداندند از کسانی که فراموش کردند باید خادم موکّلان خود باشند نه کارچاقکن نفوذیان. من البته حرفم روی هیچ فرد خاص نیست، چون اساساً دأبم نیست تحلیل یا نوشتجاتم را روی شخص یا اشخاص تطبیق بزنم. از این استناداتت متشکرم که تقریباً این چهار سالی جزوِ نُقل محافل ی بود. هر کدام که صفت انقلابی» را -که رهبری معظم به آنان اطلاق فرموده بودند- خدشهدار نموده باشد، بهیقین مردم به او پشت کردند و درین ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ردر سراسر کشور دو سوم مجلس ۱۱ با آن که از سوی نهاد نگهبان صالح!!! تشخیص داده شدند -که بعضاً واقعاً ناصالح هم گردیده بودند- از دست ملت تنبیه سخت شدند. ملت میزان است چون امام خمینی رحمت الله رأی را میزان» توصیف فرمودند. هر کس درین میزان» توزین شد و مردم او را رد کردند، باید دنبال چرایی بگردد. من البته نمیگویم هر بار هر کس رأی نیاورد ناصالح است. نه، اما وقتی ۷۰ در ۱۰۰ نمایندگان مجلس ۱۱ از سوی ملت مردود میشوند و صندلی آنان را به فرد نو یا صاحب سوابق انقلابی میدهند، معنای گستردهای دارد. درود امیر. بهره بردم از منابع اطلاعاتی ذهنی تو که نشان میدهد اوضاع زیر نظرت گردش دارد.
سیدرضا میرزاده به دامنه در صحن بصیران دوکوهه» : سلام. صرف نظر از عملکرد بد تعداد معدودی از نمایندگان عکس العمل مردم در مورد نمایندگان بیش از آنچه که تحت تاثیر اقدامات مجلس و وظایف ذاتی او باشد تحت تاثیر فضای کاذب رسانه ای و کوچه بازاری است تشخیص درست عملکرد قوای سه گانه بویژه مجلس به مطالعه دقیق اقدامات و برررسی ضعف ها و قوت ها دارد که عموم مردم وقت و حوصله این کار را ندارند از طرفین مایندگان مجلس به دلایل متعدد نتوانستند از عهده دفاع اقناعی از عملکرد خود بر آیند ، نخبگان نیز که نقش هدایت گری در انتقال واقعیت ها به مردم را دارند اکثرا یا خودشان در این جریان کاذب هضم شده اند و یا به وظیفه تبیینی عمل نمی کنند .بدیهی است در حوزه تشخیص درست مردم استثنائاتی هم وجود دارد .لیکن روی هم رفته رهبر معظم انقلاب سخنی را بدون اثبات صحت آن بر زبان جاری نمی کنند .
سلام جناب آقای سید رضا میرزاده. ۱. از بیان دیدگاه آن بزرگوار ممنونم. ۲. نقش فضای مخرب بنگاههای ضد انقلاب قابل انکار نیست. ۳. مردم البته ورای نگاه قوای سهگانه برای خود تحلیل و گرایش مجزّا دارند، و همیشه هم جلوتر از نگاه رسمی هستند. ۴. شاید علت ضعف اقناع نمایندگان مجلس ۱۱ این بوده، با حرفهای سست و کارهای غیربنیادی و ظاهرپسند و حتی اغلب عوامفریب، چنان آسیبی به خود زدند که افکار عمومی آنان را پس زد. ۵. بله، تشخیص مردم یا همان رأی اکثریت همیشه با حق تطبیق ندارد، اما چون میزان را امام خمینی رحمت الله رأی» اعلام کردند، لذا باید قاعدهی رأی اکثر را ملاک گرفت. ۶. بله، رهبری معظم هم خواستند از یک وصف پرده بردارند و هم آنان را به این سمت انقلابیماندن سوق داده باشند. از آن محترم ممنونم به متن بنده نقد و نظر افزودند. با ادب و احترام.
سید سعید شفیعی: با سلام درود بر مدیر محترم و اعضای مدرسه. هرجند با تاخیر , فعالیت هفت ساله مدرسه را هم به مدیر محترم و هم دیگر اعضای گرامی تبریک می گویم . امیدوارم نه هفت سال , بلکه هفتاد سال و انشالله هفتصدسال ادامه یابد . اما بعد. ۱. از انجاییکه بنده تقریبا یکسالی است وارد مدرسه شده ام . در این یکسال استفاده نموده ام . از تلگرام و مهاجرت به ایتا. ۲. هر گروه تشکیل می شود فرایندی را طی می نماید . به قول تاکمن از شکل گیری , درگیری (طوفان ), انسجام , تکامل و ممکن است منحل شود و یا فروپاشی نیز صورت گیرد . البته این بیشتر برای یک کارگروهی موقت است و یا با هدف مشخص , وقتی به هدف رسیده شد خودبخود گروه منحل میگردد . ۳. مدرسه حداقل یک فرصتی فراهم نمود برای فرزندان داراب کلا و همچنین دیگر دوستان که در کنار هم باشند حتی اگر تفاوت های فکری هم داشته باشند . ۴. مدرسه فرصتی فراهم می نماید, خودمان را محک بزنیم , دانش خود را بسنجیم , برای اینکه توان پاسخگویی داشته باشیم مطالعات خود را افزایش دهیم . حتی با تغییرات فکری اعضا اشنا شویم . حتی تغییراتی که برای من هم قابل باور نبوده است . ۵. مدرسه فراز نشیبهای خود را دارد و این منطق طبیعی مدرسه می تواند باشد . مهم این است ما بتوانیم مدیریت هیجان داشته باشیم و احساسات خود را مدیریت نماییم . پیشنهاد : الف :برای اینکه بتوانیم فرصتی شود تا دیگر اعضا هم بتوانند نظرات خود را اعلام نماید هرچند وقت یکبار از ت فاصله گرفته شود و موضوعی عمومی بیان شود و اعضا نظراتشان را بگویند . اگرچه جست و گریخته توسط مدیر گفته می شود . مثل واژه های محلی . می توان ان را بسط تر داد . مانند گرفتن عکس یا ضربالمثل های , یا چیستان و یا تاریخچه از محل مثل تیم ورزش های , انواع گو گوگ زا , کرک جیند کا و بازی های محلی و ب: فراهم نمودن بانک اطلاعاتی از فرزندان دارابکلا که به نوعی می یتواند یک فرصت باشد که از امکانات بهره برد. امروزه مفهوم سرمایه تنها به اقتصاد معطوف نمی باشد بلکه سرمایه اجتماعی نیر مد نظر می باشد و انهم ارتباط است . اگرچه این ارتباط می تواند در کنار فرصت تهدید هم باشد (برای استفاده های نابجا ) ج: اگرچه مدیر مدرسه دارای اختیاراتی می باشد و برخی از این اختیارات ذاتی است برخی اکتسابی است برخی هم واگذاری شده است . کشکولی : یکی از جملاتی که در دوران مدرسه از معلمین و مدیر و معاونیین محترم به کرات شنیده میشد این جمله بود :پرونده تون رو میزاریم زیر بغلتون”خداییش کی دیده پرونده دانش آموزی را بزارن زیر بغلش ؟؟؟ مگه هندونس ؟! البته تو این مدرسه اتفاق افتاد . البته توجیه هم نمایم در عدم نوشتن این است که وقتی دسترسی به سیستم نداشته باشم نوشتن با گوشی برای من سخته . مانا باشید.
آقا سید سعید سلام. ۱. اَم دِل تِ وِسّه پاره پِندلیک شده بود! پیشخاد خیال کاردیمی دَکِتی خلیج فارس قوزم دله غرق شدی! ۲. سیر یک تأسیس تا رسیدن به هدف حتی انقراض را قشنگ برشمردی. من شخصاً آن مرحلهی طوفان فکری را دوست دارم، به تعبیر آسید حسین آقا شفیعی استاد محترم: بارش فکر» ۳. از نوع نگاه تقویتمحور شما نسبت به مدرسه فکرت بسیار متشکرم. وجود شما را خیلی مهم میدانم حتی خودم را به خودت نیازمند. ۴. موافقم مثل امیرجناب که پیشنهادات شما را در تنوعبخشیدن به صحن پسندید. ۵. من البته از هر دری سخن میگویم؛ از پاهاچو گرفته تا سِندلک. و از ت گرفته تا لغت. و محل گرفته تا موزامبیک. ۶. کشکولی مشکولی هم که جناب آشیخ مالک بر پیشنهادهای شما اضاف کرد، یک اصل مهم است که من و خیلی از اعضای صحن بدان وفادارند. ۷. مدرسه فکرت شاید از دید اعضایی به علت ممنوعبودن بارگذاری کپی و هدایت و فوروارد نقص داشته باشد، اما من پیش شرط دعوت هر عضو را رعایت مقررات مدرسه دانستم و اعلان هم کردم به حین دعوت. تا من مدیر باشم ازین اصل با تمام قدرت دفاع میکنم که صحن صحن ارائهی فکر است نه کپی. از آن دوست محترم ممنونم مطالب را همیشه با تراوش فکر خود مینویسد. ۸. هر چه و هر که مدرسه را پابرجاتر سازد، مورد حمایت من است. هر کس هم مقررات را لگدمال کند، ذرهای در خارجکردن مدرسه از دسترسش باک ندارم. ازت بیحد تشکر. با ادب و ارادت: شِخ عَیی للکبِر اِوریم. فردا یا امشب یک لغت محلی هدیه میکنم به صحن با خاطرهام؛ یعنی شرح قَنچوله.
و اما جواب آقا مصطفی همین اِسا. آقا مصطفی بابویهی گرامی سلام. اصلاً تصور هم نمیکردم روزی حتی چند باری ازین کوه دو برادران که کوه قاتل و تپهی وحشت است، بالا رفته باشی. وای چه دل و گاردِه (=قُلوه) داشتی! بله، بالارفتن ممکن است، ولی پایینآمدن جان میسِتانَد این قسمت جغرافیای قم. انگاری برمودای ثانی است!!! امابعد بنده همواره اهل تعدد متن در صحنم. اگر دقت کرده باشی: معرفی میکنم کارهایم را درین صحن: معرفی و تحلیل کتاب دارم. لغت دارم. عرفان مینویسم. مسائل روز میپردازم. عکس و شرح دارم. خاطره مینویسم. نقد و نظر دارم. پاسخ میآم پای کار. کشکولی که جزوِ سلول و نُسوج منه. مسائل روستا را کم کمَک ورود میکنم. حدیث و شعر میپردازم. نقد متن میکنم. بس است، بشمارم اِتّا خِلال ووونه. (خلال کیسهای جادارتر از کیسه معمولی، خود لفظ خلال یعنی جای خالیدار بزرگ. مثلاً پنبهخلال) مصطفی سرت را درد آوردم. فی امان الله.
مصطفی بابویه: سلام مجدد آقا ابراهیم عزیز. داشتم میرفتم اما دیدم نوشتین جواب همین اِسا؛ صبر کردم تا پست شما را بخوانم؛ و ببینم استاد و به تعبیر بنده: جادوگرِ بکارگیری کلمات و جملات چه پاسخی دارد. بله نقش شما در این فضا بسیار پررنگ و مشهود است و نقش شما بعنوان کاتالیزور(گردهم آوردن اجسام دور از هم) عمل مینمایید و تنوعات موضوعی شما بی بدیل است. بنده به نوبه ی خودم از شما کمال تشکر و اِمتنان را دارم و برایتان از درگاهِ خداوند سلامتی خواستارم.ذارادتمند مصطفی.
آقا مصطفی حال که کوهِ بِن میایستی که تِمشا کنی! آق حجت رمضانی را هم بیار که فیلم ماها بگیرد که افتادیم تَهِ کوه اَم گت تیکّه، گوش میشود! حجت هم آهنگ میذارد و تشییع جنازه را سوک میسازد!!! خب زرنگی پس میخوایی آما را بفرستادی بالا و خودت جان سالم در ببری! مصطفی، خانِ بوری، بور. امشو جواب این پستت را بدم. مزاحم نمیشم. لطفت بر من هویداست. شما هم وقتی با نوشته میآیی صحن، آفتاب مدرسه آن موقع تابشش شدیدتر است. لفظ جادوگر کلمات و جملات» بدیع بود آق مصطفی. ثبت میشود به نامت. خندیدم حسابی.